خلاصه داستان : "لوکا" راه آهن را ساخته و چشمهایش را به روی جنگ می بندد.سپس همسر او به یک آهنگساز گریخته و پسرش به ارتش فراخوانده می شود.زندگی او تبدیل به میدان نبرد می شود تا اینکه با "ساباها" آشنا می شود...

خلاصه داستان : لیندا و اتا دو دختر بچه ی 14 ساله هستند. آن ها بهترین دوستان یکدیگرند و طبق برنامه ای به یکی از سواحل کنار دریای Dubrovnik میروند. صبح روز بعد فقط یکی از آن ها باز میگردد...

خلاصه داستان : آمار نشان می دهد که در طول حرفه خود، هر مهندس راه آهن ناخواسته 15 تا 20 نفر را می کشد. این یک داستان در مورد قتل عام بی گناهان و زندگی آنها است ...

خلاصه داستان : اختلاف”تیتو” و “استالین” در سال 1948 آغاز سالهای خطرناکی برای کمونیستهای یوگوسلاو بود. “مشا” طی یک بدشانسی دستگیر می شود و حالا خانواده او باید منتظر آزادی وی باشند. داستان فیلم از دیدگاه “مالی” پسر وی روایت می‌شود که فکر می‌کند پدرش به ماموریت رفته است.

خلاصه داستان :فیلم دو داستان در هم تنیده را روایت می کند: یکی داستان رابرت، یک نیویورکی میان سال و درمانده که به صربستان سفر می کند تا در ازای دریافت پول با فردی به شکل سوری ازدواج کند و مدارک لازم برای مهاجرت به آمریکا را در اختیار او قرار دهد. اما برنامه درست پیش نمی رود چرا که رابرت پولی دریافت نمی کند. از سوی دیگر، یک مهاجر جوان صرب به اسم برانکو در نیویورک به سختی زندگی را گذرانده و سخت در تلاش است تا دوست دختر خود را به آمریکا بیاورد.

خلاصه داستان :یک پروفسور باستان شناس قدیمی در حین حفاری خرابه های باستانی رومی، تصادفاً دروازه ای بین جهان ما و دنیای مرده ها باز می کند.